بهار

بسم الله النور
Cherry blossom Elham FB WWW.ElhamBanoo.Com- 2
بهار از راه رسیده بود و شکوفه ها روی درخت ها نشسته بودند.

.
.
بهار از راه رسیده بود و شکوفه ها روی درخت ها نشسته بودند. گلبانو با خودش فکر کرد نامه ای برای دوستش «ماهبانو» بنویسد و او را برای تعطیلات بهاری دعوت کند تا میهمانش شود. ماهبانو ساکن کویر بود و عاشقِ آسمانِ شبِ پر ستاره. وقتی نامه ی گلبانو را دریافت کرد، در دو راهی ماند. از طرفی دلش نمیخواست دعوت دوستش را رد کند و از طرف دیگر نمیدانست چطور از پشت بامِ گنبدی شکلِ خانه شان دل بِکَنَد و چند شب از دیدن ماه و ستاره ها محروم شود. گلبانو برایش از زیبایی بهار و درختان پر شکوفه نوشته بود و به ماهبانو قول داده بود که بهار به اندازه ی آسمانِ شب برایش جذابیت و شگفتی داشته باشد. ماهبانو تا بحال بهار را از نزدیک ندیده بود و همین وسوسه ای شد تا دعوت گلبانو را قبول کند.
درِ خانه ی گلبانو به روی ماهبانو باز شد. یک باغ پر از شکوفه های صورتی روبروی ماهبانو بود. زمان و مکان برای ماهبانو بی معنی شده بود. خودش را توی انیمیشن ژاپنیِ ۵سانتیمتر بر ثانیه، زیر آن درخت گیلاس دید. بادی وزید و شکوفه های صورتی از شاخه جدا شدند و در دستهای ماهبانو جای گرفتند. زیر لب گفت:« درست شبیهِ باغ آلبالوی چخوف». سرش را بلند کرد و نگاهی به شاخه های سر به فلک کشیده انداخت. شکوفه های صورتیِ خوشرنگ روی شاخه های قهوه ای تیره با زمینه ی آسمانِ آبی. این درست شبیه صحنه هایی بود که فقط در عکسها و فیلمها دیده بود و در کتابها درباره شان خوانده بود. این خودِ خودِ واقعی اش بود. ماهبانو بهار را با همه وجودش لمس میکرد و کم کم داشت شیفته ش می شد، درست شبیه آسمانِ شبِ پر ستاره.
Cherry blossom ElhamFB WWW.ElhamBanoo.Com- 1