شهر قصهماهبانو ماهبانو دوشنبه , ۱۰ شهریور , ۱۳۹۳ الهام بانو بسم الله النور 1 خورشید آهسته آهسته دامنش را جمع میکرد و آسمان را میسپرد به دست ماه. ماهبانو سرش را از پنجره اتاقش بیرون آورد و به آسمان نگاه کرد. ماه بالای سرش بود. کامل نبود. ماهبانو دستی تکان داد و گفت:« سلام ماه»