لباس عید
بسم الله النور
هرچه به روزهایِ آخر ماه رمضان و عید فطر نزدیک میشد، به دلِ گلبانو بیشتر غم مینشست. گلبانو عاشقِ ماه رمضان و لحظه های افطار و سحر بود. اما سعی میکرد به شادیها و دورهمیهای روز عید فکر کند تا غصهاش کم شود. برای همین، روزهای آخر ماه مبارک، به بازار قماش فروشها میرفت و چند تکه پارچههای رنگی و گلگلی میخرید. چرخ خیاطی مادرش را از زیرزمین بیرون میآورد و گوشهی ایوان میگذاشت. آنوقت پارچهها را خوب برانداز میکرد تا صاحب هر کدام را انتخاب کند. اول برای خواهرزاده ها و برادرزاده ها لباسهای چیندار و قشنگ میدوخت؛ بعد مشغول دوختن یک لباس عید گلگلی، برای خودش میشد.