خرید ِ گل گلی
بعد از چند روز خانه نشینی، احساس کردم افسردگی دارد در وجودم جا خوش میکند. هر طور بود خودم را راضی کردم تا برای عصرانه، خودم را به یک کافه دعوت کنم و بعد از آن کمی خرید کنم. همینطور که آماده میشدم با خودم فکر میکردم و به نتیجه رسیدم که به کجا بروم. اول خودم را به کافه پاپاروتی دعوت کردم. دو-سه سالی است که این کافیشاپ ِ مالایی در امارات دارای شعبه شده و درابتدا هم در سال ۲۰۰۳ در مالزی آغاز به کار کرده است. ویژگی منحصر بفردش این است که نوعی نان کماج سِرو میکنند که به آن « بان BUN » میگویند. به گفتهی خودشان « جادوی این نان از آن زمان آغاز میشود که دندانهایتان در تردی لایهی بیرونی بان غرق میشود. این لایه از یک ترکیب خامه ای با بهترین نوع آرد و تخم مرغ غنی شده به امگا-۳، تشکیل شده است». باید بگویم که این نان که شیرینی خاصی دارد، بسیار خوشمزه و خواستنی است. شکل و شمایلش هم دقیقا شبیه همان نانهایی است که در برنامه کودکهای دوران بچگیمان، میدیدیم؛ همانهایی که هایدی میخورد. خلاصه دیروز همین میان وعدهی خوشمزه به همراه موکاچینو نوش جان کردم. علت اینکه موکاچینو را به کاپوچینو ترجیح میدهم این است که موکاچینو مخلوطی از کاکائو و قهوه میباشد و برای یک عاشقِ شکلات، این انتخاب شایسته است. همچنین در موکاچینو معمولا از آنهمه کفِ مسخره و بیمزه ای که نصف ماگِ کاپوچینو را پر میکند، خبری نیست.
تصمیمم این بود که فقط و فقط یک خرید داشته باشم. وارد یکی از مغازه ها شدم دو شال با طرح گلدار نظرم را به خودش جلب کرد. یکی با زمینه سفید و یکی با زمینه مشکی. ۱۰ دقیقه با خودم کلنجار رفتم تا بتوانم خودم را قانع کنم که کدامیک انتخاب کنم و بخرم. در آخر هم کلافه شدم و هر دو را انتخاب کردم. وارد مغازه دیگری شدم. من که خرید ِ خودم را کرده بودم و فقط قصد دیدن لباس ها داشتم ( چون به خودم قول داده بودم فقط یک خرید داشته باشم). گاهی وقتها نمیشود از چیزهای خوشگل و خواستنی چشم پوشید. یک لباس با مدل و طرح زیبا برداشتم و گفتم فقط امتحان کنم ببینم چگونه است؛ نه اینکه قصد خریدشان داشته باشم. کمی آنطرفتر یک لباس با طرح رُزِ انگلیسی نظرم را به خودش جلب کرد. من هم که عاشقِ این طرح هستم و کلا فراموش کردم چه قولی به خودم داده ام.
من عاشق خرید کردن هستم ولی اینطور نیست که همیشه و هر روز مشغولِ خرید باشم. فاصلهی بین هر خرید تا خریدِ بعدی زیاد است. وقتی هم چیزی که میخرم نهایت استفاده را از آن میبرم. اینطور نیست که گوشه ای بدون استفاده بیاندازم. از اینکه به قولم عمل نکردم ناراحت نیستم ولی باید بیشتر روی خودم کار کنم و نفسانیاتم را در کنترل عقلم درآورم. D: . این هم از خرید اینبار، تا دفعه بعد معلوم نیست چندین روزِ بعد باشد.
وقتی که رسیدم خانه و خریدها را یکی یکی بیرون میآوردم، چقدر لذتبخش بود. متعجب شدم که همهی خریدهایم طرح گلدار است. بدون اینکه خودم بخواهم یا برنامهای از قبل داشته باشم. طرحهای پروانه ای هم چشمک میزدند و میگفتند:« الهام بیا مارو بخر». شاید دفعه بعد خریدِ پروانه ای داشته باشم. (;
الی این گل صورتیه رو بپوش با اون فنجونه سته بعد ی مشت گلم بریز توش:دی