جشنِ بندگی

بسم الله النور

خواستم از روزه داری بنویسم و نیروی عجیبی که در این ماه پیدا میکنم. خواستم از صبورشدنم در این ماه بگویم و از عشق و علاقه ام به این ماه. خواستم از بهره ای بگویم که برای یک سالم از این ماه میگیرم و هر چه بیشتر اصرار ورزم و از ثانیه به ثانیه اش بیشتر استفاده کنم، بهره های بیشتری خواهم برد و سال پیش رویم پربارتر خواهد شد. به همین خاطر، شب زنده داریهای ماه رمضان برایم مهم و خواستنی می‌شود. خواستم بگویم دروغ میگویند که عید نوروز همان سالِ نو است. بلکه عید فطر باید آغاز سالِ نوی سالهای عمرمان باشد. سالی که به اندازه همت و توانمان برایش توشه و بهره گرفته ایم و در شبهای قدر، بهترین تقدیرات سالِ پیش رویمان را خواستار شده ایم و حالا آماده‌ایم برای رویارویی با همه عواملی که نمیخواهند ما به تبلور برسیم. برای همین باید بهترین و بیشترین بهره ها را از این ماه مبارک جست.

خواستم از کسانی بگویم که به روزه‌داری‌ام ایراد وارد میکنند و دلیل و بهانه سر هم میکنند تا به من بقبولانند که به ضرر جسم و روحم عمل میکنم. خواستم از صغری-کبری چیدنهای مضحکشان بگویم که چگونه سر خود را توی برف فرو کرده اند تا حقایق را نبینند. خواستم بگویم وقتی دلیل عقلی و منطقی برایشان می آورم، چطور رویشان برمیگردانند و اساسا بحث کردن با آنها بی فایده است. چون وقتی کسی عناد داشته باشد نمیتوان با او سر یک میز نشت و منطقی بحث کرد. خواستم از دلهای سیاهی بگویم که عمدا و علنا به این ماه مبارک و عظیم بی احترامی میکنند و قلب دوستدارانش را به درد می آورند. خواستم از کسانی بگویم که حتی بر خدا هم میخواهند خدایی کنند. خیلی حرفها خواستم بگویم تا اینکه به این شعرِ سعدی برخوردم. دیدم همه آنچه میخواستم بنویسم، سعدیِ خوش سخن یکجا جمع کرده و به شیرینی سروده است. دیگر چه حاجت به زبانِ الکن من؟

 

اگر لذت ترک لذت بدانی …. دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
هزاران در از خلق بر خود ببندی …. گرت باز باشد دری آسمانی
سفرهای علوی کند مرغ جانت …. گر از چنبر آز بازش پرانی
ولیکن تو را صبر عنقا نباشد …. که در دام شهوت به گنجشک مانی
ز صورت پرستیدنت می هراسم …. که تا زنده ای ره به معنی ندانی
گر از باغ انست گیاهی برآید …. گیاهت نماید گل بوستانی
دریغ آیدت هر دو عالم خریدن …. اگر قدر نقدی که داری بدانی
به ملکی دمی زین نشاید خریدن …. که از دور عمرت بشد رایگانی
همین حاصلت باشد از عمر باقی …. اگر همچنینش به آخر رسانی
بیا تا به از زندگانی به دستت …. چه افتاد تا صرف شد زندگانی
چنان می روی ساکن و خواب در سر …. که می ترسم از کاروان باز مانی
وصیت همین است جان برادر …. که اوقات ضایع مکن تا توانی
صدف وار باید زبان درکشیدن …. که وقتی که حاجت بود در چکانی
همه عمر تلخی کشیدست سعدی …. که نامش برآمد به شیرین زبانی
من بیصبرانه منتظر ماه رمضان های حکومت امام مهدی (عج) هستم. چه شیرین و دلبرانه خواهد بود. همه با هم همدل و همصدا. حتی تصورش هم برایم شیرین است چه رسد به تجربه اش.
خدایا به سوی تو مشتاقیم برای یافتن دولت کریمه ای که اسلام و اهلش را به آن عزیز گردانی، و نفاق و اهلش را به وسیله آن خوار سازی، و ما را در آن دولت از دعوت کنندگان به سوی طاعتت، و رهبران به سوی راهت قرار دهی، و کرامت دنیا و آخرت را از برکت آن، روزیمان فرمایی…
…خدایا ما شکایت داریم به درگاهت از نبودنِ پیامبرمان که درود تو بر او و خاندانش باد و از غیبت ولیِّ خود و بسیاری دشمنانمان و کمی نفراتمان، و سختی فتنه ها به سویمان، و از جریان زمان بر زیانمان. پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در برابر این همه یاری فرما به گشایشی از جانب خویش که زود برسانی، و ضرری که دفع کنی، و پیروزی با عزّت برایمان قرار دهی، و سلطنت حقی که آشکارش فرمایی، و به رحمتی که از سویت ما را فرا گیرد، و به سلامتی کاملی که از جانبت ما را بپوشاند، ای مهربان ترین مهربانان.
*****
پی نوشت:
بخش آخر این متن ترجمه قسمتهایی از دعای افتتاح است. 
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاهِ إِلَى طَاعَتِکَ، وَ الْقَادَهِ إِلَى سَبِیلِکَ، وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَهَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ …
…اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا [إِمَامِنَا] ، وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنَا، وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا، وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [آلِ مُحَمَّدٍ] ، وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ، وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ، وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَ رَحْمَهٍ مِنْکَ تُجَلِّلُنَاهَا، وَ عَافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .