حرم و باران

بسم الله النور

حرم بود و باران

ماه، ماهِ خیر البشر، بهترینِ انسانها

روز، روزِ آقایِ جوانانِ اهل بهشت

صحن انقلاب بود و ریزش رحمت الهی

رشته رشته،

تند تند و پی در پی

گنبد طلا خیس

و پرچم سبزِ « علی بن موسی الرضا» بیتاب در باد

دست به دعا روبروی ایوان طلا

« خدایا به حرمت این ماه معظم

به مستجاب بودنِ این مکان مقدس

به وسعت رئوف بودنِ صاحبِ اینجا

به نزدیکی این قطرات باران به عرشت

به بارانی که بر روی صورت و لباسم نشسته

و به دستانی که به سویت دراز کرده ام،

آن “حَرارَهً فی‌ قُلوبِ المُؤمِنینَ” که رحمت للعالمین وعده اش را داد

چنان در قلبِ من و دوستانم زبانه بکشد

که تا ظهور،

تا قیامت

“لاتَبرُدُ اَبَداً”.»